دکتر روانشناس خوب - مشاوره روانشناسی آنلاین، مشاوره روانشناسی کودک، مشاوره اردواج و خانواده، مرکز مشاوره کودک و نوجوان، مشاوره تلفنی ازدواج و خانواده، دکتر روانشناس خوب
برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
کاردرمانی با توانمند ساختن افراد برای انجام فعالیت های معنادار و هدفمند، سلامت را ارتقا می دهد. کاردرمانگران با استفاده از درمانهایی که فعالیتهای زندگی روزمره مراجع را توسعه میدهند، بهبود درمان می کنند، آنها با افرادی که از یک وضعیت ناتوانکننده ذهنی، جسمی، رشدی و/یا عاطفی رنج میبرند، کار میکنند. کاردرمانگر به مراجع کمک میکند تا نه تنها عملکردهای حرکتی و تواناییهای استدلالی خود را بهبود بخشد، بلکه به جبران از دست دادن دائمی عملکرد نیز کمک میکند. هدف نهایی کاردرمانی کمک به مراجعان برای داشتن زندگی مستقل، سازنده و رضایت بخش است. علاوه بر این، کاردرمانگران به طور فزاینده ای درگیر پرداختن به تأثیر عوامل اجتماعی، سیاسی و محیطی هستند که به طرد و محرومیت شغلی کمک می کنند.
فدراسیون جهانی کاردرمانگران تعریف زیر را از کاردرمانی ارائه میکند: «کاردرمانی به عنوان حرفهای است که به ارتقای سلامت و رفاه از طریق مشارکت در شغل مربوط میشود.» کاردرمانگران از تجزیه و تحلیل دقیق عوامل فیزیکی، محیطی، روانی اجتماعی، ذهنی، معنوی، سیاسی و فرهنگی برای شناسایی موانع شغل استفاده می کنند. کاردرمانی از رشته های پزشکی، روانشناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی و بسیاری از رشته های دیگر در توسعه پایگاه دانش خود بهره می گیرد.
اولین شواهد استفاده از شغل به عنوان یک روش درمانی را می توان در دوران باستان یافت. در 100 سال قبل از میلاد، پزشک یونانی آسکلپیادس درمان انسانی بیماران مبتلا به بیماری روانی را با استفاده از حمام درمانی، ماساژ، ورزش و موسیقی آغاز کرد. بعدها سلسوس رومی موسیقی، سفر، گفتگو و ورزش را برای بیمارانش تجویز کرد. با این حال، در قرون وسطی، مفهوم رفتار انسانی با افرادی که دیوانه تلقی می شدند، اگر نگوییم اصلاً وجود نداشت، نادر بود.
در قرن 18 اروپا، انقلابیونی مانند فیلیپ پینل و یوهان کریستین ریل سیستم بیمارستانی را اصلاح کردند. به جای استفاده از زنجیر فلزی و مهار، مؤسسات آنها در اواخر قرن هجدهم از کارهای سخت و فعالیت های اوقات فراغت استفاده کردند. اگرچه در خارج از کشور پر رونق بود، علاقه به جنبش اصلاحات در طول قرن نوزدهم در ایالات متحده کاهش یافت. در آغاز قرن بیستم، زمانی که پزشکان به طور فزاینده ای به بیماری های مزمن علاقه مند شدند، اشتیاق برای اصلاح سیستم مراقبت های روانی در ایالات متحده از طریق کار درمانی احیا شد.
حرفه بهداشتی کاردرمانی در اوایل دهه 1910 شکل گرفت. تمرکز بر ارتقای سلامت در «معلولان» بود. متخصصان اولیه ایدهآلهای بسیار ارزشمند مانند داشتن اخلاق کاری قوی و اهمیت کاردستی با دست خود با اصول علمی و پزشکی را با هم ادغام کردند. مخالفان اولیه این دیدگاه، کنده کاری و کاردستی روی چوب توسط بیماران را بی اهمیت می دانستند.
ظهور کاردرمانی دیدگاههای رایج پزشکی علمی را به چالش کشید. آنها به جای تمرکز بر علل صرفاً فیزیکی، استدلال کردند که ترکیب پیچیده ای از دلایل اجتماعی، اقتصادی و بیولوژیکی باعث اختلال در عملکرد می شود. اصول و تکنیک ها از بسیاری از رشته ها – از جمله پرستاری، روانپزشکی، توانبخشی، خودیاری، ارتوپدی و مددکاری اجتماعی – وام گرفته شده است تا دامنه این حرفه را تقویت کند. بین سالهای 1900 و 1930، بنیانگذاران حوزه عمل را تعریف کردند و نظریههای عمل را توسعه دادند. در یک بازه زمانی کوتاه 20 ساله، آنها با موفقیت افکار عمومی و دنیای پزشکی را در مورد ارزش کاردرمانی متقاعد کردند و استانداردهایی را برای این حرفه ایجاد کردند.
فقدان قابل توجه منابع اولیه اطلاعات، کاردرمانگران امروزی را با سؤالات زیادی در مورد بنیانگذاران این رشته مواجه کرده است. اطلاعات از موسسات آموزشی و بیمارستانهای اولیه، نوشتههای حرفهای تمرینکنندگان، سوابق جنگ جهانی اول از سازمانهای دولتی، مقالات روزنامهها و گواهیهای شخصی جمعآوری میشود.
جنگ جهانی اول این حرفه جدید را مجبور کرد که نقش خود را در حوزه پزشکی روشن کند و آموزش و عمل را استاندارد کند. OT علاوه بر شفاف سازی وجهه عمومی خود، کلینیک ها، کارگاه ها و مدارس آموزشی را نیز در سراسر کشور تأسیس کرد. با توجه به تعداد بسیار زیاد جراحات در زمان جنگ، “دستیاران بازسازی” (اصطلاح چتری برای فیزیوتراپیست ها و کاردرمانگران) توسط جراح عمومی استخدام شدند. بین سالهای 1917 و 1920، نزدیک به 148000 مجروح پس از بازگشت به ایالات در بیمارستانها بستری شدند. این تعداد، مجروحان خارج از کشور را شامل نمی شود. موفقیت دستیاران بازسازی، که عمدتاً متشکل از زنانی بودند که سعی میکردند «نقش خود را» برای کمک به جنگ انجام دهند، یک دستاورد بزرگ بود. با این حال، پس از جنگ، مبارزه ای برای حفظ افراد در این حرفه وجود داشت. تاکید از ذهنیت نوع دوستانه زمان جنگ به رضایت مالی، حرفه ای و شخصی که حاصل می شود تغییر یافت.
فلسفه کاردرمانی در طول تاریخ این حرفه تکامل یافته است. فلسفه بیان شده توسط بنیانگذاران تا حد زیادی مدیون آرمان های رمانتیسم، پراگماتیسم و اومانیسم است که در مجموع ایدئولوژی های بنیادی قرن گذشته در نظر گرفته می شوند.
یکی از پراستنادترین مقالات اولیه در مورد فلسفه کاردرمانی توسط آدولف مایر، روانپزشکی ارائه شد که در اواخر قرن نوزدهم از سوئیس به ایالات متحده مهاجرت کرده بود و از او دعوت شد نظرات خود را در گردهمایی جدید ارائه دهد. انجمن کاردرمانی در سال 1922. در آن زمان، دکتر مایر یکی از روانپزشکان برجسته در ایالات متحده و رئیس بخش روانپزشکی جدید و کلینیک فیپس در دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور، مریلند بود.
ویلیام راش دانتون، یکی از حامیان انجمن ملی برای ترویج کاردرمانی، که اکنون انجمن کاردرمانی آمریکاست، به دنبال ترویج این ایده بود که کار یک نیاز اساسی انسان است و این کاردرمانی است. از اظهارات او برخی از مفروضات اساسی کاردرمانی به دست آمد که عبارتند از:
کار بر سلامت و تندرستی تأثیر دارد.کار باعث ایجاد ساختار و سازماندهی زمان می شود.کار از نظر فرهنگی و شخصی به زندگی معنا می بخشد.مشاغل فردی هستند. مردم برای مشاغل مختلف ارزش قائل هستند.
اینها در طول زمان به منظور شکل دادن به ارزش هایی که زیربنای کدهای اخلاقی صادر شده توسط هر انجمن ملی است، توضیح داده شده است. با این حال، ارتباط شغل با سلامتی و رفاه همچنان موضوع اصلی است. تحت تأثیر انتقادات پزشکی و انبوه ناتوانی های جسمی ناشی از جنگ جهانی دوم، کاردرمانی برای مدتی فلسفه تقلیل گرایانه تری را اتخاذ کرد. در حالی که این رویکرد منجر به پیشرفت در دانش فنی در مورد عملکرد شغلی می شود، پزشکان به طور فزاینده ای سرخورده شدند و این باورها را دوباره مورد توجه قرار دادند. در نتیجه، مراجع محوری و شغل دوباره به عنوان موضوعات غالب در این حرفه ظاهر می شوند که شاید نشان دهنده رشد و اعتماد به نفس باشد. در طول قرن گذشته، فلسفه زیربنایی کاردرمانی از انحراف از بیماری، به درمان، به توانمندسازی از طریق شغل معنادار تکامل یافته است. این امر از طریق توسعه و پذیرش گسترده مدل کانادایی عملکرد شغلی آشکار شد.
دو ارزش متداول ذکر شده این است که شغل برای سلامتی و مفهوم کل نگری ضروری است. با این حال، برخی از مخالفت ها وجود داشته است. موسلین به طور خاص از کنار گذاشتن مفهوم سلامت از طریق شغل به عنوان منسوخ شده در دنیای مدرن حمایت کرد و مناسب بودن حمایت از کل گرایی را در شرایطی که عمل به ندرت از آن پشتیبانی می کند، زیر سوال برد. ارزشهای تدوینشده توسط انجمن کاردرمانی آمریکا نیز بهعنوان معطوف به درمانگر و منعکسکننده واقعیت مدرن تمرین چندفرهنگی مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
محور فلسفه کاردرمانی مفهوم عملکرد شغلی است. در بررسی عملکرد شغلی، درمانگر باید عوامل متعددی را که عملکرد کلی را تشکیل میدهند، در نظر بگیرد. این مفهوم با استفاده از مدل هایی مانند مدل فرد-محیط-شغل که توسط لاو و همکاران پیشنهاد شده است ملموس تر می شود. (1996). این رویکرد اهمیت رضایت در مشاغل فرد را برجسته می کند و هدف کاردرمانی را فراتر از تکمیل صرف کارها به دستیابی کل نگر به رفاه شخصی گسترش می دهد.
در زمانهای اخیر، کاردرمانگران خود را به چالش کشیدهاند تا در مورد دامنه بالقوه این حرفه فکر کنند و آن را به کار با گروههایی که محرومیت شغلی را تجربه میکنند که از منابعی غیر از ناتوانی ناشی میشود، گسترش دادهاند. نمونههایی از حوزههای عملی جدید و نوظهور میتواند شامل درمانگرانی باشد که با پناهندگان کار میکنند و افرادی که بی خانمانی را تجربه میکنند.
نسخه توسعه یافته مدل کانادایی عملکرد و درگیری شغلی (CMOP-E) کاردرمانگران را تشویق می کند که فراتر از عملکرد شغلی فکر کنند و به سایر شیوه های تعامل شغلی مانند محرومیت شغلی، شایستگی و عدالت بپردازند. مفهوم گستردهتر درگیری شغلی شامل تمام کارهایی است که ما برای مشغول شدن انجام میدهیم و با نحوه برخورد کاردرمانگران با مسائل توانمندسازی شغلی امروزی مطابقت دارد.
بهترین روش در کاردرمانی به دنبال ارائه خدمات مؤثر و مراجع محور است که افراد را قادر می سازد در کارهای زندگی شرکت کنند. مدل کانادایی فعالسازی مراجع محور (CMCE) توانمندسازی شغلی را به عنوان شایستگی اصلی کاردرمانی و چارچوب فرآیند تمرین کانادایی (CPPF) را به عنوان فرآیند اصلی توانمندسازی شغلی میپذیرد.
یک کاردرمانگر به طور سیستماتیک از طریق دنباله ای از اقدامات به نام فرآیند کاردرمانی کار می کند. چندین نسخه از این فرآیند وجود دارد که توسط بسیاری از نویسندگان شرح داده شده است. کریک به دنبال ارائه یک نسخه جامع بر اساس تحقیقات گسترده بوده است. این نسخه دارای 11 مرحله است که برای درمانگر با تجربه ممکن است ماهیت خطی نداشته باشد. مراحل عبارتند از:
چارچوب فرآیندی دیگری که کاردرمانگران باید از آن استفاده کنند، چارچوب فرآیند تمرین کانادایی (CPPF) است که هشت نقطه عمل و سه عنصر زمینهای را برای فرآیند توانمندسازی مراجع محور مبتنی بر شغل به تصویر میکشد. عناصر بافتی عبارتند از:
هشت نقطه عمل عبارتند از:
فیر، لاو و کلارک یک فرآیند 7 مرحله ای را پیشنهاد کردند که شامل:
عنصر اصلی این مدل فرآیند، تمرکز بر شناسایی نقاط قوت و منابع مراجع و درمانگر قبل از شروع توسعه نتایج و برنامه عمل است.
نقش کاردرمانی به کاردرمانگر این امکان را می دهد که در بسیاری از محیط های مختلف کار کنند، با جمعیت های مختلف کار کنند و تخصص های مختلفی را کسب کنند. این طیف وسیع از عمل، خود را با مشکل در طبقهبندی حوزههای عملی که وجود دارد، بهویژه با توجه به بسیاری از کشورها و سیستمهای مختلف مراقبتهای بهداشتی مواجه میکند. در این بخش از طبقه بندی انجمن کاردرمانی آمریکا استفاده شده است.
با این حال، راههای دیگری برای طبقهبندی حوزههای تمرین در OT وجود دارد، مانند تمرین فیزیکی، ذهنی و اجتماعی (AOTA، 2009). این تقسیمبندیها زمانی اتفاق میافتند که موفعیت با جمعیتی که در آن خدمات ارائه میکند تعریف شود. به عنوان مثال، موقعیت های حاد سلامت جسمی یا روانی (به عنوان مثال: بیمارستان ها)، محیط های حاد (مانند: مراکز مراقبت از سالمندان)، کلینیک های سرپایی و محیط های اجتماعی.
در هر بخش از عمل زیر، یک OT میتواند با جمعیتهای مختلف، تشخیص، تخصصها و در موقعیت های مختلف کار کند.
اطفال – مدارس، جامعه، بیمارستان های بستری و کلینیک های کودک: اغلب، کودکان به همان دلایلی که بزرگسالان به خدمات OT نیاز دارند، نیز به خدمات OT نیاز دارند. با این حال، کاردرمانگران به مداخله به روشی متفاوت با کودکان برخورد میکنند. کاردرمانگران رویکردهای درمانی را از طریق کار ارائه می دهد و کارهای کودک با بزرگسالان متفاوت است و شامل بازی، کارهای خانه، مراقبت از خود و تکالیف مدرسه می شود. شرایط رایجی که در جمعیت اطفال خاص یا شایع تر است و نیاز به خدمات OT را ایجاد می کند عبارتند از: اختلالات رشدی، تنظیم حسی یا نقص پردازش حسی، تأخیر یا نقص حرکتی ظریف، اوتیسم، اختلالات عاطفی و رفتاری (لامبرت، 2005). بین دیگران. علاوه بر این، کودکان برای هر آسیب، بیماری یا شرایط مزمنی که ممکن است باعث شود فردی در هر سنی در زندگی روزمره خود دچار نقص عملکرد شود و در نتیجه از خدمات OT بهره مند شود، دیده می شوند. اغلب، کاردرمانی، در اطفال با پیامدهایی که شرایط پزشکی خاص برای یادگیری کلاس درس و اصلاح و راهبردهای مورد نیاز دارند، سروکار دارد. آنها باید از نزدیک با رویکردهای آموزشی موجود در هم آمیخته شوند تا به دانش آموز کمک کنند تا پتانسیل آموزشی خود را به دست آورد.
بیمارستانهای مراقبتهای حاد: بخش مراقبتهای حاد یک بستر بیمارستانی برای افراد مبتلا به یک بیماری جدی پزشکی است که معمولاً به دلیل یک رویداد آسیبزا، مانند آسیب مغزی، آسیب نخاعی و غیره است. هدف اولیه مراقبتهای حاد تثبیت است. وضعیت پزشکی بیمار و رسیدگی به هرگونه تهدیدی برای زندگی و از دست دادن عملکرد او. کاردرمانی نقش مهمی در تسهیل زودهنگام، بازیابی عملکرد، جلوگیری از زوال بیشتر و هماهنگی مراقبت ها، از جمله برنامه ریزی انتقال و ترخیص دارد. علاوه بر این، نقش کاردرمانی بر رفع کمبودها و موانعی تمرکز میکند که توانایی بیمار را برای انجام فعالیتهایی که نیاز دارد یا میخواهد انجام دهد در ارتباط با استقلال در مراقبت از خود، مدیریت خانه، وظایف مرتبط با کار و شرکت در اوقات فراغت و فعالیتهای اجتماعی محدود میکند.
توانبخشی (به عنوان مثال، آسیب های نخاعی): افراد دارای معلولیت از حق و امتیاز برابری از زندگی هدفمند و معنادار برخوردارند. هنگامی که یک ناتوانی رخ می دهد، گاهی اوقات امکان بهبودی وجود دارد – زمانی که این امر مهم نیست، یادگیری مهارت های سازگاری با ظرفیت و حمایت های محیطی برای مشارکت در آن مهم است. OT ها از دانش خود برای کمک به بهبود و سازگاری استفاده می کنند.مراکز توانبخشی (به عنوان مثال، آسیب مغزی تروماتیک (TBI)، سکته مغزی (CVA)، آسیب نخاعی، آسیب سر)مراکز پرستاری ماهر: نقش کاردرمانگر در یک مرکز پرستاری ماهر بر نیازهای فردی هر مراجع متمرکز است. بسیاری از مهارت هایی که OT روی آنها کار می کند به عنوان فعالیت های زندگی روزمره یا مراقبت از خود مانند تغذیه یا لباس پوشیدن شناخته می شود. OT ها می توانند تجهیزاتی را برای کمک به فعالیت ها یا ارائه تخصص در اصلاح محیط برای به حداکثر رساندن استقلال و تسهیل استقلال ارائه دهند. سایر نقش های OT شامل آموزش در تجهیزات تطبیقی (نیمکت دوش)، صرفه جویی در انرژی، یا ساده سازی کار است (هوفمن، 2008).
خانه های سلامت: کاردرمانگرانی که در این زمینه فعالیت میکنند، عموماً با بیمارانی در جمعیت سالمندانی کار میکنند که دارای یک یا چند مورد از تشخیصهای زیر هستند: بیماری آلزایمر، آرتریت، افسردگی، CVA، ضعف عمومی، COPD یا بیماری پارکینسون. کاردرمانگرانی که با این مراجعین کار می کنند، سطح استقلال، شناخت و ایمنی آنها را ارزیابی می کنند. علاوه بر این، کاردرمانگران برای به حداکثر رساندن استقلال و عملکرد از طریق راهبردهای جبرانی و جبرانی، با هدف نهایی بازیابی توانایی زندگی مستقل در خانه توسط درمانجو، مداخله می کنند (سوانسون اندرسون و مالاسکی، 1999).
کلینیکهای سرپایی (مانند دستدرمانی، ارتوپدی): دستدرمانی یک حوزه عملی تخصصی از کاردرمانی است که عمدتاً به درمان بیماریهای اندام فوقانی مبتنی بر ارتوپدی برای بهینهسازی استفاده عملکردی دست و بازو میپردازد. تشخیص هایی که در این ناحیه عمل مشاهده می شود عبارتند از: شکستگی دست یا بازو، پارگی و قطع عضو، سوختگی، و ترمیم جراحی تاندون ها و اعصاب. علاوه بر این، درمانگران دست شرایط اکتسابی مانند تاندونیت، آرتریت روماتوئید و استئوآرتریت، و سندرم تونل کارپ را درمان میکنند. کاردرمانگرانی که در این زمینه کار میکنند، به مسائل بیومکانیکی مربوط به شرایط اندام فوقانی میپردازند. علاوه بر این، کاردرمانگران با شناسایی نیازهای مشارکتی مراجع، از رویکرد شغل محور و مشتری محور استفاده می کنند، سپس مداخله را برای بهبود عملکرد در فعالیت های مورد نظر طراحی می کنند. (لینک عکس دست درمانی)
آسایشگاه: نقش رایج کاردرمانگران در مراقبت از آسایشگاه، اصلاح و پیشگیری است. اصلاح خواسته های فعالیت به گونه ای که متناسب با توانایی های مراجع باشد. مداخله ممکن است مستقیماً با مددجو یا با مراقبین مددجو باشد. OT میتواند به مراقبان، آموزش ارائه دهد. پیشرفت به عنوان بهبود کیفیت زندگی در مراقبت از آسایشگاه تعریف می شود. (هاسلکاوس، 1998)
تسهیلات کمکی زندگی: در یک مرکز زندگی کمکی، خدمات OT توسط یک آژانس بهداشت خانگی، آژانس توانبخشی یا یک مطب خصوصی ارائه می شود. Medicare و برخی از طرح های بیمه خصوصی خدمات OT را در ALFs پوشش می دهند. حوزه های مداخله درمانی اغلب عبارتند از: حمام کردن، لباس پوشیدن، نظافت، توالت، تحرک، مدیریت پول، لباسشویی و مشارکت اجتماعی. می تواند افرادی را با کاهش عملکرد شغلی یا در معرض خطر کاهش درمان کند. کیفیت زندگی را افزایش دهید تا ساکنان کمتری به خدمات SNF طولانی مدت نیاز داشته باشند. حوزه های ویژه شامل ارزیابی دستگاه حرکتی (روروک مخصوص بچه ها)، آموزش خودداری، نیازهای روانی اجتماعی و برنامه های کم بینایی است (فاگان، 2001).
سالمندی مولد: تمرین OT در این زمینه مهارت ها و خدماتی را به افراد مسن ارائه می دهد تا استقلال، مشارکت و کیفیت زندگی را به حداکثر برسانند. مسائل معمولی مورد توجه: هر گونه اختلال یا شرایطی که توانایی آنها را برای انجام مشاغل و وظایف معنی دار که برای زندگی روزمره ضروری است محدود کند. مهارت های آموزش داده شده عبارتند از: صرفه جویی در انرژی، آموزش در تجهیزات سازگار (مانند نیمکت دوش)، ساده سازی کار، تطبیق و اصلاح فعالیت ها برای پیشرفت با توانایی های در حال تغییر مشتری (Opp Hoffman، 2008)، آموزش و پشتیبانی مراقب (AOTA، 2004)، ایمنی، تعاملات اجتماعی و ارتباطات، آموزش مهارت های حافظه، ارزیابی و آموزش دستگاه های حرکتی (مانند اسکوتر، ویلچر، واکر)، مداخلات کم بینایی، آموزش خودداری، و تسهیل عملکرد در ADL و IADL پایه (فاگان، 2001).
بر اساس راهنمای مدیکر (2005)، «فقط یک کاردرمانگر واجد شرایط، آموزش و تجربه لازم برای ارزیابی و در صورت لزوم، ارزیابی مجدد سطح عملکرد بیمار، تعیین اینکه آیا یک برنامه کاردرمانی به طور منطقی میتواند انتظار داشته باشد را دارد. بهبود، بازیابی یا جبران عملکرد از دست رفته، و در صورت لزوم، برنامه درمانی را به پزشک توصیه کنید.
با توجه به گفته انجمن کاردرمانی آمریکا (AOTA)، کاردرمانگران در طول عمر و در بسیاری از محیطهای درمانی که خدمات سلامت روان و توانبخشی روانپزشکی ارائه میشوند، با جمعیت سلامت روان کار میکنند (AOTA، 2009). درست مانند سایر مراجعان، کاردرمانگران حداکثر استقلال را در فعالیتهای زندگی روزمره (پوشیدن لباس، آراستن، و غیره) و فعالیتهای ابزاری زندگی روزمره (مدیریت دارو، خرید مواد غذایی و غیره) تسهیل میکند. با توجه به انجمن کاردرمانی آمریکا، OT ظرفیت عملکردی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماری روانی را در زمینههای اشتغال، تحصیل، زندگی اجتماعی، و مراقبت از خانه و شخصی از طریق استفاده از فعالیتهای زندگی واقعی در درمانهای درمانی بهبود میبخشد (AOTA, 2005).
سالمندان، بزرگسالان، نوجوانان و کودکان با هر نوع بیماری روانی یا مسائل مربوط به سلامت روان. این شرایط عبارتند از: اسکیزوفرنی، سوء مصرف مواد، اعتیاد، زوال عقل، آلزایمر، اختلالات خلقی، اختلالات شخصیت، روان پریشی، اختلالات خوردن، اختلالات اضطرابی (از جمله اختلال استرس پس از سانحه، اختلال اضطراب جدایی) (Cara & MacRae, 2005) و اختلال دلبستگی واکنشی (فقط کودکان) (لامبرت، 2005).
مسائل معمولی که به آنها پرداخته می شود به شرح زیر است: کمک به افراد برای کسب مهارت های مراقبت از خود یا دیگران از جمله؛ برنامه ریزی، مدیریت دارو، اشتغال، آموزش، افزایش مشارکت جامعه، دسترسی به جامعه (فروشگاه مواد غذایی، کتابخانه، بانک، و غیره)، مهارت های مدیریت پول، درگیر شدن در فعالیت های مولد برای پرکردن روز، مهارت های مقابله، ساخت روتین، ایجاد اجتماعی مهارت ها و مراقبت از کودک (Cara & MacRae، 2005).
حوزه هایی که کاردرمانگر سلامت روان می تواند در آنها کار کند به شرح زیر است:
مراقبت از زوال عقل و آلزایمر: OT بر روی انطباق فعالیتها با پیشرفت مراجع در طول بیماری تمرکز میکند (هوفمن، 2008) OT همچنین با مراقبان کار میکند تا به آنها آموزش دهد که چگونه فعالیتها را بر اساس تواناییهای مراجع درجهبندی کنند. مداخلات مبتنی بر استفاده از نقاط قوت مراجع برای افزایش کیفیت زندگی و روابط آنها با مراقبین است. استفاده از تعاملات اجتماعی، ارتباطات، حافظه، ایمنی و حفظ خود.
تمرین مبتنی بر جامعه: شامل کار با افراد در محیط خود به جای یک بیمارستان است. اغلب دانش و مهارت های مربوط به سلامت جسمی و روانی را ترکیب می کند. همچنین میتواند شامل کار با جمعیتهای غیر معمول مانند بیخانمانها یا جمعیتهای در معرض خطر باشد. نمونه هایی از تنظیمات تمرین مبتنی بر جامعه:
ارتقای سلامت و تغییر سبک زندگی: سالم ماندن هدف همه افراد یک جامعه از جمله افراد دارای ناتوانی مزمن یا شرایط بهداشتی است.
افزایش سن در محل: کاردرمانگران اصلاحات محیطی را در مسکن سالمندان، زندگی کمکی، امکانات مراقبت طولانی مدت و خانه ها اجرا می کنند (Yamkovenko، 2008) تغییرات محیطی می تواند شامل چیدمان مجدد مبلمان، رمپ های ساختمان، تعریض درها، میله های دستگیره، صندلی های مخصوص توالت، و سایر تجهیزات ایمنی برای استفاده کامل از قابلیت های عملکردی (مویرز و کریستینسن، 2004).
کم بینایی: کاردرمانگران به مراجعان کمک می کنند تا از بینایی باقیمانده خود برای تکمیل برنامه های روزمره خود با جبران خسارت، اصلاح، پیشگیری از ناتوانی و ارتقای سلامت استفاده کنند. جبران یا تغییرات در محیط ممکن است شامل نور مناسب، کنتراست رنگ، کاهش درهم و برهمی و آموزش در مورد تجهیزات سازگار باشد (Golembiewski، 2004).
مراکز رانندگی: رانندگی یک فعالیت ابزاری در زندگی روزمره است و یک کاردرمانگر ممکن است مهارت های مورد نیاز برای رانندگی مانند بینایی، عملکرد اجرایی یا حافظه را ارزیابی و درمان کند. اگر مشتری نیاز به ارزیابی و آموزش ماهرانهتری داشته باشد، او را به یک متخصص توانبخشی راننده OT ارجاع میدهد که میتواند در ارزیابی جاده، آموزش تجهیزات تطبیقی و توصیههای خاصتری انجام دهد.
کار و صنعت: برای داشتن یک کارگر موفق سالم، باید محیطی متناسب بین کار، تجهیزات و مهارت های فرد وجود داشته باشد. کاردرمانگران برای رسیدن به آن تناسب کار می کنند (الکسون، 2000؛ کلینگر، دادسون، مالتچف، و پیج، 2007). جمعیت ها، شرایط و تشخیص ها: افراد در سن کار و توانایی که با شرایط، آسیب یا بیماری به دنیا آمده اند یا دچار بیماری شده اند که توانایی کار آنها را به خطر می اندازد (الکسون، 2000؛ کلینگر، دادسون، مالتچف، و پیج، 2007). تنظیمات: بازگشت به برنامه های کاری، سازمان های بزرگ، مشاوران سازمان های بزرگ، برنامه های سخت کاری، برنامه های شرطی سازی کار، برنامه های بازگشت انتقالی به کار (الکسون، 2000؛ کلینگر، دادسون، مالتچف، و پیج، 2007). مسائل معمولی مورد بررسی: ارزیابی توانایی کار، مداخلات برای افزایش عملکرد کاری از طریق سختکردن کار، تهویه کاری، و بهبود ارگونومی در محل کار، شناسایی مکانهای لازم برای بازگشت به کار پس از بیماری یا آسیب، پیشگیری از کار. آسیب، بیماری یا ناتوانی مرتبط (الکسون، 2000؛ کلینگر، دادسون، مالتچف، و پیج، 2007)