روانکاو خوب، متخصص روانکاوی در تهران

حتما بارها اسم «روانکاوی» به گوش‌تان خورده است. اما آیا می‌دانید روانکاوی چیست و بر چه منطقی استوار است؟ روانکاوی یا روان درمانی روانکاوانه به روشی برای درمان مشکلات روانشناسی ریشه‌دار گفته می‌شود که توسط روانکاو خوب اجرا می شود و اساس درمان نیز بر این باور قرار دارد که رفتار ما انسان‌ها دارای محرک‌هایی زیربنایی است که شاید ناشناخته و ناخودآگاه باشند. روانکاو می‌تواند با شناسایی این محرک‌ها به معنی و دلایل پشت رفتارهایمان پی ببرد و راهی برای تغییر پیدا کند. در این مقاله شما را با مفهوم روان کاوی، دلایل مراجعه به دکتر روانکاو و فرآیند درمان آن آشنا کرده و به بررسی میزان موثربودن روش درمانی روانکاوی خواهیم پرداخت.

روانکاوی چیست؟ تعریف و تاریخچه نظریه روانکاوی

روانکاوی یک نوعی از گفتار درمانی است که هدف آن درمان طیف وسیعی از مسائل سلامت روان با بررسی رابطه بین عناصر ناخودآگاه و آگاهانه تجربه روانشناختی با استفاده از تکنیک‌های بالینی مانند تداعی آزاد و تعبیر خواب است (Pick, 2015).

روانکاوی معاصر تا حد زیادی از ریشه های خود در رویکرد کلاسیک فرویدی که در اواخر قرن نوزدهم در وین توسعه یافت، تکامل یافته است. امروزه چندین مکتب روانکاوی مختلف وجود دارد که به مدل‌های مختلف ذهن و رویکردهای بالینی پایبند هستند. این رویکردها شامل مکتب روابط ابژه مرتبط با کلاین و وینیکات، روانشناسی تحلیلی یونگ، و روانکاوی لاکانی (Gaztambide, 2021) است. امروزه مناقشات زیادی بین این رویکردهای مختلف وجود دارد، اگرچه همه را می توان به عنوان رویکردی های روانکاوی طبقه بندی کرد.

یک موضوع مشترک بین همه این رویکردهای تحلیلی تمرکز آنها بر پویایی انتقال و انتقال متقابل بین تحلیلگر به عنوان وسیله ای برای تحول روانی و درمان است (Pick, 2015). که در ادامه بیشتر توضیح داده شده است …

نظریه فروید: زیگموند فروید و روانکاوی

بنیانگذار روانکاوی، زیگموند فروید، در اتریش به دنیا آمد و بیشتر دوران کودکی و بزرگسالی خود را در وین گذراند (گی، 2006). او وارد دانشکده پزشکی شد و به عنوان متخصص مغز و اعصاب آموزش دید و در سال 1881 مدرک پزشکی گرفت.

بلافاصله پس از فارغ التحصیلی، او به یک مطب خصوصی راه اندازی کرد و شروع به درمان بیماران مبتلا به اختلالات روانی کرد. تجربه جالب همکارش دکتر جوزف بروئر با یک بیمار، «آنا او.»، که طیف وسیعی از علائم فیزیکی را بدون هیچ دلیل ظاهری فیزیکی تجربه کرد (بروئر و فروید، 1895/2001) توجه او را به خود جلب کرد.

دکتر برویر دریافت که وقتی به او کمک کرد تا خاطرات تجربیات آسیب زا را که از آگاهی آگاهانه سرکوب کرده بود، بازیابی کند، علائم او کاهش یافت. این مورد علاقه فروید را به ضمیر ناخودآگاه برانگیخت و باعث توسعه برخی از تأثیرگذارترین ایده های او شد.

بد نیست جهت آشنایی با فروید و نظریات وی این دو ویدئو رو ملاحظه نمایید.

مدل های ذهن: ایگو، اید و سوپرایگو

مدل ذهن فروید

شاید بزرگترین تأثیر فروید بر جهان، مدل ذهن انسان او بود که ذهن را به سه لایه یا منطقه تقسیم می کند.

هوشیار، آگاه: افکار، احساسات و تمرکز ادراکی فعلی ما را در خود جای می دهد.
پیش آگاهی (گاهی اوقات ناخودآگاه نامیده می شود): خانه همه چیزهایی که می توانیم به یاد بیاوریم یا از حافظه خود بازیابی کنیم، اما آگاهانه نیست.
ناخودآگاه: در عمیق‌ترین سطح ذهن ما مخزنی از فرآیندهایی است که رفتار ما را هدایت می‌کنند، از جمله تمایلات غریزی تعیین‌شده بیولوژیکی (Pick, 2015).

بعدها، فروید مدل ساختارمندتری از ذهن را پیشنهاد کرد که ایده‌های اصلی او را در مورد فرآیندهای خودآگاه و ناخودآگاه بهتر به تصویر می‌کشید (Gaztambide، 2021).

Id، Ego و Superego

ایگو، اید و سوپرایگودر این مدل، سه جزء برای ذهن وجود دارد:

اید

اید در سطح ناخودآگاه به عنوان موتور دو رانش غریزی اصلی ما عمل می کند: اروس، یا غریزه بقا که ما را به درگیر شدن در فعالیت های حیاتی سوق می دهد، و تاناتوس، یا غریزه مرگ که رفتار مخرب، پرخاشگرانه و خشونت آمیز را هدایت می کند.

نفس

ایگو به عنوان یک فیلتر برای اید عمل می کند که هم به عنوان مجرای درایوهای ناخودآگاه ما عمل می کند و هم آنها را بررسی می کند. ایگو تضمین می کند که نیازهای ما به روشی مناسب اجتماعی برآورده می شود. جهت یابی به واقعیت است و در دوران نوزادی شروع به رشد می کند.

سوپرایگو

سوپرایگو اصطلاحی است که فروید به «وجدان» می‌دهد، جایی که اخلاق و اصول برتر در آن قرار دارند و ما را تشویق می‌کنند تا به روش‌های اجتماعی و اخلاقی قابل قبول عمل کنیم (Pick, 2015).

تصویر بالا از این مدل «کوه یخ» ذهن را ارائه می دهد که بیشترین تأثیر روانی را به عنوان قلمرو ناخودآگاه به تصویر می کشد.

مکانیسم های دفاعی

فروید معتقد بود که این سه جزء ذهن در تضاد دائمی هستند زیرا هر یک هدف متفاوتی دارند. گاهی اوقات، زمانی که تعارض روانشناختی عملکرد روانی را تهدید می کند، ایگو مجموعه ای از مکانیسم های دفاعی را برای جلوگیری از فروپاشی روانی بسیج می کند (بورگو، 2012).

این مکانیسم های دفاعی عبارتند از:

سرکوب

ایگو از ورود خاطرات مزاحم یا افکار تهدیدآمیز به آگاهی جلوگیری می کند و آنها را به ناخودآگاه ما سوق می دهد.

انکار

ایگو تجربیات ناراحت کننده یا طاقت فرسا را از آگاهی مسدود می کند و باعث می شود ما از تصدیق یا باور آنچه در حال وقوع است خودداری کنیم.

فرافکنی

ایگو تلاش می کند تا با نسبت دادن افکار، احساسات و انگیزه های غیرقابل قبول ما به شخص دیگری، ناراحتی را برطرف کند.

جابه جایی

ایگو یک انگیزه ناخودآگاه را با عمل بر روی یک شی یا شخص جایگزین به روشی غیرقابل قبول اجتماعی ارضا می کند (مثلاً ابراز عصبانیت نسبت به رئیس خود در محل کار با همسر خود در خانه).

پسرفت

عملکرد نفس برای مقابله با استرس به مرحله قبلی رشد روانی بازمی گردد (مثلاً یک بزرگسال عصبانی مانند یک کودک خردسال، عصبانی می شود).

تصعید

خود با هدایت انرژی مازاد به یک فعالیت قابل قبول اجتماعی (مثلاً هدایت اضطراب به ورزش، کار یا سایر فعالیت‌های خلاقانه) بر تعارض غلبه می‌کند.

رویکرد: دیدگاه روانکاوی

رویکرد روانکاوانه بر رمزگشایی این موضوع تمرکز دارد که چگونه ذهن ناخودآگاه فرآیندهای خودآگاه را به گونه ای اداره می کند که با عملکرد روانشناختی سالم تداخل دارد.

روانکاوی یک ایده اساسی است که می گوید نیروهای ناخودآگاه تعیین شده بیولوژیکی رفتار انسان را هدایت می کنند، که اغلب ریشه در تجربیات اولیه تلاش برای برآورده کردن نیازهای اساسی ما دارد. با این حال، اینها خارج از آگاهی هوشیارانه باقی می مانند (Pick, 2015).

روانکاوی درگیر فرآیند تحقیق در مورد دفاع بزرگسالان در برابر امیال ناخودآگاه غیرقابل قبولی است که ریشه در این تجربیات اولیه دارد و بر اهمیت آنها به عنوان بستر عملکرد روانشناختی بزرگسالان تأکید می کند (Frosh, 2016).

تکنیک های روانکاوی

یک روانکاو مدرن ممکن است بسته به مکتب تفکر روانکاوی خود از طیف وسیعی از مداخلات مختلف استفاده کند:

با این حال، چهار تکنیک جزئی خاص برای روانکاوی وجود دارد که در زیر توضیح می دهیم.

چهار ایده روانکاوی چیست؟

متخصص روانکاوی در تهران، روانکاو خوب

تفسیر

تفسیر به فرضیه سازی تحلیلگر در مورد تعارضات ناخودآگاه مراجع اشاره دارد. این فرضیه ها به صورت شفاهی به مراجع منتقل می شود.

به طور کلی، تحلیلگر تلاش می کند تا مراجع خود را از مکانیسم های دفاعی و زمینه ارتباطی آنها، از جمله درگیری های ناخودآگاه و انگیزه مراجع برای بسیج سازوکار دفاعی خاص آگاه کند (کرنبرگ، 2016).

سه مرحله تفسیر وجود دارد (کرنبرگ، 2016):

شفاف سازی

جایی که تحلیلگر سعی می کند آنچه را که در ذهن خودآگاه بیمار می گذرد روشن کند.

تقابل

هدف روانکاو خوب این است که جنبه های غیرکلامی رفتار مشتری را در آگاهی او بیاورد.

تفسیر

هنگامی که تحلیلگر فرضیه خود را در مورد معنای ناخودآگاه مطرح می کند که هر یک از جنبه های ارتباط مراجع را با دیگری مرتبط می کند.

تجزیه و تحلیل انتقال

انتقال به تکرار تعارضات ناخودآگاه که ریشه در گذشته رابطه مراجع در رابطه با تحلیلگر دارد اشاره دارد. تجزیه و تحلیل انتقال شامل ردیابی عناصر ارتباطات کلامی و غیرکلامی مراجع است که هدف آن تأثیرگذاری بر رفتار تحلیلگر نسبت به مراجع است (راکر، 1982).

برای مثال، یک مراجع با سابقه ترومای دوران کودکی ممکن است با ابراز ظن نسبت به انگیزه های تحلیلگر، غیبت در جلسات یا عصبانی شدن از تحلیلگر، شروع به ارتباط با تحلیلگر به عنوان یک شخصیت مرجع تهدید کننده یا غارتگر کند.

تجزیه و تحلیل انتقال مراجع یک جزء اساسی روانکاوی است و محرک اصلی تغییر در طول درمان است. این ماده خامی را فراهم می کند که تفاسیر تحلیلگر را مطلع می کند (راکر، 1982).

بی طرفی فنی

بی طرفی فنی به تعهد تحلیلگر به بی طرف ماندن و اجتناب از جانبداری در تعارضات داخلی مراجع اشاره دارد. تحلیلگر تلاش می کند تا با حفظ فاصله بالینی از واقعیت خارجی مراجع، بی طرف و بدون قضاوت باقی بماند. علاوه بر این، بی طرفی فنی ایجاب می کند که تحلیلگران از تحمیل سیستم های ارزشی خود به مشتری خودداری کنند (کرنبرگ، 2016).

بی طرفی فنی گاهی اوقات می تواند مانند بی تفاوتی یا بی علاقگی به مراجع به نظر برسد، اما این هدف نیست. بلکه هدف تحلیلگران این است که به عنوان آینه ای برای مشتریان خود عمل کنند و ویژگی ها، مفروضات و رفتارهای خود مراجع را منعکس کنند تا خودآگاهی مشتری را توسعه دهند.

تجزیه و تحلیل ضدانتقال

انتقال متقابل به پاسخ ها و واکنش های تحلیلگر به مراجع و مطالبی که در طول جلسات ارائه می دهد، به ویژه انتقال مراجع  اشاره دارد. تجزیه و تحلیل ضد انتقال شامل ردیابی عناصر انتقال اختیاری خود تحلیلگر به مراجع است که توسط مشتری تعیین می شود (راکر، 1982). تجزیه و تحلیل انتقال متقابل، تحلیلگر را قادر می سازد تا مرزهای بالینی را حفظ کند و از اقدام در رابطه با مراجع اجتناب کند.

به دنبال مثال بالا، یک تحلیلگر که با مراجع با سابقه ترومای دوران کودکی کار می کند، ممکن است به انتقال مراجع با احساس نادیده گرفتن یا تحقیر مشتری که جلسات را از دست می دهد یا اظهار سوء ظن می کند، پاسخ دهد.

با این حال، تجزیه و تحلیل انتقال متقابل، تحلیلگر را قادر می سازد تا درک کند که چنین احساساتی پاسخی به انتقال مراجع است که ریشه در تعارضات رابطه ای گذشته آنها دارد. سپس احساسات تحلیلگر به‌عنوان ماده‌ای برای تفسیر مشاهده می‌شود تا بیان شود (راکر، 1982).

دلایل مراجعه به روانکاو

مردم بنا به دلایل مختلفی به روانکاو خوب مراجعه می‌کنند. شایع‌ترین این دلایل عبارت‌اند از گیرکردن در روابط مخرب، استرس کاری، افسردگی و اضطراب، اختلالات شخصیتی یا مشکلات هویتی و جنسیتی. برخی افراد به‌دنبال تجربه‌ی فقدان، مثلا ازدست‌دادن شخصی خاص به‌خاطر مرگ یا جدایی، به کمک‌های روانکاوانه نیاز پیدا می‌کنند و برخی هم درنتیجه‌ی تجربه‌ی وقایع تروماتیک (ضربات روانی) یا مورد سوء‌استفاده قرارگرفتن در کودکی و نوجوانی از روانکاو کمک می‌گیرند.

برای روان کاوی شاید لازم باشد که درمانگرتان را طی چند ماه یا چند سال هفته‌ای یک تا چند بار ببینید. شاید حتی روانکاو صلاح ببینند که هفته‌ای چهار یا پنج بار با هم ملاقات داشته باشید. روانکاو به‌تدریج خواهد توانست با جلسات منظمِ ۴۵ تا ۵۰ دقیقه‌ای به الگوهای فکری و رفتاری‌تان پی ببرد و بفهمد که این الگوها چگونه روی وضعیت عاطفی یا روابط خانوادگی و اجتماعی‌تان تأثیر گذاشته‌اند.

فرایند درمان روان کاوی توسط دکتر روانکاو

در جلسه‌ی روان کاوی بیمار هر آنچه را در ذهن دارد بیرون می‌ریزد و به همه‌ی افکار، احساسات، خاطرات و رؤیاهایش اجازه‌ی برون‌ریزی می‌دهد. گاهی بیمار حین بازگویی درونیاتش روی کاناپه‌ای دراز می‌کشد و گاهی هم روبه‌روی روانکاو می‌نشیند. روانکاو باید محرم اسرار بیمارش باشد و وقتی اعتماد کافی برقرار شد، نشانه‌هایی از ضمیر ناخودآگاه و دنیای درونی بیمار پدیدار و الگوهای ارتباطی و اجتناب‌های فرد قابل رؤیت می‌شوند. روانکاو با دقت به تأملات، رؤیاها، خاطرات و افکار بیمار گوش می‌دهد و سعی می‌کند معنی و دلایل پشت‌شان را بفهمد. امید است که بیمار از الگوهای رفتاری مخربی که در زندگی دارد و نیز نحوه‌ی شکل‌گیری‌شان آگاه شود و این الگوها را به‌عنوان پاسخی به وقایع و روابط زندگی‌اش درک کند.

آیا شیوه درمانی روانکاوی مؤثر است؟

حرف‌وحدیث‌های زیادی پیرامون میزان اثربخشی روان کاوی وجود دارد. منتقدان روانکاوی معتقدند که در این حرفه هنوز به تحقیقات و شواهد ساختاریافته در پیشرفت کار روانکاوی بهای کافی داده نشده است. مشکل دیگری که معمولا مطرح می‌شود، به دشواری بررسی درمان به‌خاطر بازه‌ی طولانی‌مدتش برمی‌گردد.

در مقاله‌ای مربوط به سال ۲۰۱۲ آمده است که روانکاوی به‌دلیل عدم وجود شواهد کافی برای بیماری‌های روانی توصیه نمی‌شود. در این مقاله، حتی به بررسی مطالعاتی دیگری اشاره شده است که محققانش نتوانستند به هیچ کارآزمایی تصادفی کنترل‌شده‌ای پیرامون ارزیابی روانکاوی کلاسیک دست پیدا کنند. نگارندگان این مقاله شواهد موجود برای روانکاوی درازمدت مدرن را نیز در بهترین حالت متناقض می‌دانند. اما در سال‌های پس از ۲۰۱۲ مطالعاتی هم بوده‌اند که به نتایج مثبت‌تری اشاره داشتند.

در مقاله‌ی دیگری که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، پژوهشگران میزان اثربخشی روان‌درمانی روانکاوانه را بررسی کردند. آنها ازطریق پیاده‌سازی مدل کارآزمایی تصادفی کنترل‌شده روی گروهی از بیماران مبتلا به افسردگی شدید و به‌طول‌انجامیده به نتایج جالب‌توجهی دست یافتند. بیماران شرکت‌کننده در این پژوهش حداقل از دو روش درمانی دیگر جواب نگرفته بودند. پژوهشگران روی یک گروه از بیماران به‌مدت دو سال روان درمانی روانکاوانه انجام دادند و روی گروه دیگر یا به‌عبارتی گروه کنترل با روش رفتار درمانی شناختی کار کردند (در این روش بیماران یاد می‌گیرند که به‌طرز جدیدی فکر و رفتار کنند).

نتایج به‌دست‌آمده در پایان درمان تفاوت چشمگیری در بین دو گروه نداشتند، اما تفاوت‌های اصلی در ماه‌های بعدی (۲۴، ۳۰ و ۴۲ ماه پس از پایان درمان) ظاهر شدند. هم ارزیابی ناظران و هم ارزیابی خود بیماران نشان داد که شدت افسردگی در گروه روان درمانی روانکاوانه کاهش بیشتری داشت. همچنین این گروه در مقایسه با گروه رفتار درمانی شناختی در زمینه‌ی تاب‌آوری اجتماعی پیشرفت بیشتری داشتند. بر همین اساس پژوهشگران نتیجه گرفتند که روان‌درمانی روانکاوانه‌ی درازمدت می‌تواند در درمان پایدارتر افسردگیِ مقاوم به درمان مؤثر باشد.

در پژوهش دیگری که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، پژوهشگران به بررسی روان‌درمانی روانکاوانه‌ی والد‌ین-‌نوزاد پرداختند. در این نوع روانکاوی درمان‌گر سعی می‌کند تا تعامل بین والدین و کودک را بهبود ببخشد. شرکت‌کنندگان در این پژوهش به‌طور تصادفی در دو گروه روان‌درمانی والدین‌-‌نوزاد و مراقبت‌های حمایتی اولیه دسته‌بندی شدند. هر دو گروه در پایان از بابت معیارهایی همچون رشد نوزاد، تعامل والدین‌-‌نوزاد یا توانایی والدین در ملاحظه‌ی وضعیت روانی کودک و حتی خودشان تفاوت چندانی با هم نداشتند. اما کسانی که تحت روان درمانی والدین-‌نوزاد قرار گرفته بودند، درزمینه‌ی معیارهای همچون استرس فرزندپروری و همچنین نحوه‌ی بازنمایی کودک و ارتباط‌شان با او پیشرفت کردند. بنابراین روان‌درمانی روانکاوانه می‌تواند باعث تقویت رابطه‌ی والدین و فرزند شود.

منتقدان روانکاوی معمولا از طولانی‌بودن مدت درمان و هزینه‌‌هایش شکایت می‌کنند. گاهی مراجعه‌کننده فقط چند مشکل جزئی دارد و لزومی برای درمان درازمدت نیست. شاید هم در مواردی بسته به مشکل بیمار درمان‌های دیگری نظیر رفتار درمانی شناختی گزینه‌ی مناسب‌تری باشند. گاهی مشکل فرد چیزی است که با درمان‌های راه‌حل‌محور و تک‌جلسه‌ای برطرف می‌شود و روانکاوی درازمدت دلیلی ندارد. ازطرفی منتقدان روانکاوی به چگونگی دسترسی این نوعِ درمان نیز ایراد می‌گیرند. دسترسی به روانکاو مجرب در همه‌ی نقاط به‌راحتی امکان‌پذیر نیست. البته امکان درمان از راه دور به‌وسیله‌ی برنامه‌هایی ازقبیل اسکایپ و امثال آن وجود دارد، اما به‌عقیده‌ی منتقدان اشکال کار اینجاست که هنوز نمی‌دانیم آیا روان کاوی از راه دور می‌تواند همان تأثیر روانکاوی حضوری را داشته باشد یا خیر.

نظریه روان پویایی در مقابل نظریه روانکاوی

نظریه روان پویایی یک نظریه تکاملی است.

نظریه روان پویایی بیان می کند که مشکلات بالینی در زندگی بزرگسالان اغلب از روابط اولیه افراد سرچشمه می گیرد. همچنین زمینه اجتماعی فعلی مراجع و تعامل آنها با محیط نزدیک را در نظر می گیرد.

هر دو رویکرد نظری بر موارد زیر توافق دارند:

  • وجود انگیزه ها/غرایز ناخودآگاه و مکانیسم های دفاعی
  • تأثیر ناخودآگاه بر شخصیت و رفتار انسان
  • اهمیت اولین تجربیات ما در شکل دادن به الگوهای رابطه ای بعدی
  • تأثیر عوامل داخلی بر رفتار، به این معنی که رفتار هرگز تحت کنترل کامل مراجع نیست (برزوف و همکاران، 2008).

تمایز بیشتر بین این دو با ارائه چند نمونه از تفاوت ها و شباهت ها در رویکرد بالینی ممکن است مفید باشد.

اول، هم روانکاو و هم درمانگر روان پویشی با انتقال و انتقال متقابل کار می کنند. در واقع، هر رویکرد درمانی که انتقال و/یا انتقال متقابل را تصدیق می‌کند و با آن کار می‌کند، ممکن است تا حدی روان پویشی نامیده شود (شدلر، 2010).

بنابراین، یک درمانگر روان پویشی به ارتباطات مراجع خود توجه می کند تا تشخیص دهد که چگونه تعارضات ناخودآگاه ریشه دار ممکن است به رفتارها، افکار و احساسات مشکل ساز در زمان حال کمک کند.

با این حال، آنها همچنین به زمینه اجتماعی اینجا و اکنون زندگی یک مراجع نیز توجه می کنند تا بفهمند که چگونه موقعیت های دنیای واقعی مانند فقر، غم و اندوه، سوء استفاده، خشونت، نژادپرستی، تبعیض جنسی و غیره به درد و رنج مشتری کمک می کند (Berzoff et al. همکاران، 2008).

یک روانکاو مراجع خود را هر روز هفته در یک دوره نامشخص از سال ها می بیند. در همین حال، یک درمانگر روان پویشی، بسته به نیاز مراجع، به دفعات کمتر، شاید یک یا دو بار در هفته برای چندین ماه یا چند سال. درمان روان پویشی از این نظر بیشتر مشتری محور است (برزوف و همکاران، 2008).

یک درمانگر روان پویشی ممکن است از تکنیک هایی استفاده کند که برای کار با انتقال و انتقال متقابل روانکاوانه نیستند. اینها ممکن است شامل مهارت های ارتباطی، مانند گوش دادن فعال، همدلی، و مداخلات هنرهای بیانی باشد. درمانگران روان پویایی در رویکرد خود با ستون های سنتی تکنیک روانکاوی که در بالا ذکر شد محدود نمی شوند (شدلر، 2010).

یک روانکاو با مراجع خود روی یک کاناپه کار می کند تا به مطالب ناخودآگاه دسترسی پیدا کند (Pick, 2015)، در حالی که یک درمانگر روان پویشی رو در رو با مشتری که صاف نشسته است کار می کند.

اکنون که تفاوت های بین درمان روان پویشی و روانکاوی را روشن کردیم، به طور کلی تفاوت بین روانکاوی و روان درمانی را بررسی می کنیم.

روانکاوی در مقابل روان درمانی

یک روانکاو دارای مجموعه خاصی از مهارت ها است که از آموزش روانکاوی خاص خود به دست می آورد. در همین حال، روانشناس خوب می توانند در طیف وسیعی از روش های درمانی، از جمله رویکردهای روان پویشی، شناختی-رفتاری، انسان گرایانه یا یکپارچه آموزش ببینند (Wampold, 2018).

با این حال، هر دو حرفه بر کمک به مردم از طریق گفتار درمانی تمرکز دارند. هر دو از مهارت های خود برای کمک به مشتریان خود برای به دست آوردن بینش نسبت به دنیای درونی خود، رسیدگی به مشکلات روانی و بهبودی استفاده می کنند.

در واقع روانکاو نوعی روان درمانگر است که در روانکاوی تخصص دارد. بنابراین، هر روانکاو یک روان درمانگر نیز هست، اما هر روان درمانگر روانکاو نیست (وامپلد، 2018).

نقد نظریه روانکاوی

اگرچه نظریه روانکاوی پایه بسیاری از روانشناسی مدرن را پایه گذاری کرد، اما بدون نقص نیست. روانکاوی هنوز هم امروزه انجام می شود و نظریه روانکاوی از آن زمان به دلیل درک بهتر ما از رفتار انسانی، علوم اعصاب و مغز به روز شده است (Frosh, 2016). با این حال، انتقادات جدی از نظریه و کاربردهای آن همچنان باقی است (ایگل، 2007).

عمده ترین انتقادات شامل موارد زیر است:

بسیاری از فرضیه ها و مفروضات نظریه روانکاوی را نمی توان به صورت تجربی آزمایش کرد و رد یا تأیید آن را تقریباً غیرممکن می کند.
نظریه روانکاوی عمیقاً در اندیشه‌های جنسیت‌گرایانه فروید ریشه دوانده بود و رگه‌هایی از این تبعیض جنسی هنوز در تئوری و عمل باقی مانده است.

این کاملاً اروپایی محور است و از نظر فرهنگی پشتیبانی نمی شود و ممکن است فقط برای مراجع از فرهنگ های یهودی-مسیحی غربی و سکولار اعمال شود.

فروید بر آسیب شناسی تاکید کرد و از مطالعه عملکرد روانشناختی بهینه غافل شد.

این نظریه از طریق استفاده از روش علمی توسعه نیافته است، بلکه از تفاسیر ذهنی فروید از گروه کوچکی از بیماران از یک پیشینه فرهنگی و دوره تاریخی خاص ساخته شده است (ایگل، 2007).
با توجه به این انتقادات معتبر از نظریه روانکاوی، عاقلانه است که با شک و تردید به فروید و نظریه های او برخورد کنیم.

اگرچه کار او پایه‌های روان‌شناسی مدرن را تشکیل می‌دهد، اما از یک پایه شواهد معتبر علمی توسعه نیافته و قابل ابطال نیست. بنابراین، شاگردان و پیروان فروید بار تلاش برای ارائه شواهدی برای حمایت از اعتبار علمی و بالینی روانکاوی را به دوش کشیده‌اند.

منابع:

  • Berzoff, J., Flanagan, L. M., & Hertz, P. (2008). Inside out and outside in: Psychodynamic clinical theory and psychopathology in contemporary multicultural contexts. Jason Aronson.
  • Breuer, J., & Freud, S. (2001). Studies on hysteria. In J. Strachey (Trans., Ed.), Complete psychological works of Sigmund Freud, Vol. II (1893–95). Vintage. (Original work published 1895)
  • Burgo, J. (2012). Why do I do that? Psychological defense mechanisms and the hidden ways they shape our lives. New Rise Press.
  • Eagle, M. N. (2007). Psychoanalysis and its critics. Psychoanalytic Psychology, 24(1), 10–24.
  • Frosh, S. (2016). For and against psychoanalysis. Routledge.
  • Gay, P. (2006). Freud: A life for our time. W. W. Norton.
  • Gaztambide, D. J. (2021). A people’s history of psychoanalysis: From Freud to liberation psychology. Lexington Books.
  • Kernberg, O. (2016). The four basic components of psychoanalytic technique and derived psychoanalytic psychotherapies. World Psychiatry15(3), 287–288.
  • Racker, H. (1982). Transference and countertransference. Routledge.
  • Pick, D. (2015). Psychoanalysis: A very short introduction. Oxford University Press.
  • Shedler, J. (2010). The efficacy of psychodynamic psychotherapy. American Psychologist, 65(2), 98–109.
  • Wampold, B. E. (2018). The basics of psychotherapy: An introduction to theory and practice. American Psychological Association.
5/5 - (1 امتیاز)
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.