درمان های روانشناسی رویکرد انسان گرایی، رواندرمانی با مکتب پدیدارشناختیرویکرد روانشناسی انسانگرا چیست؟روانشناسی انسان گرایانه یک رویکرد جامع در روانشناسی است که بر کل فرد متمرکز است. اومانیست ها معتقدند که یک فرد در حال «شدن» است، که تجربه آگاهانه انسانی را به عنوان هسته استقرار روانی قرار می دهد. روانشناسی انسان گرا برای رسیدگی به نقص های روانکاوی، نظریه روان پویشی و رفتارگرایی توسعه یافت. اساس این حرکت، درک رفتار با استفاده از تجربه انسانی است.این نهاد روانشناسی موضعی پدیدارشناختی دارد که در آن شخصیت از دیدگاه ذهنی فرد مورد مطالعه قرار می گیرد.تمرکز اصلی روانشناسی انسان گرایانهاصول روانشناسی انسانگرا که در ابتداییترین سطح خود با روانشناسی فراشخصی و وجودی مشترک است، عبارتند از:انسان ها را نمی توان به عنوان مجموع اجزای آنها دید یا به توابع/جزء تقلیل داد.انسان ها در یک بافت انسانی منحصر به فرد و بوم شناسی کیهانی وجود دارند.انسان آگاه است و از آگاهی خود آگاه است.انسان ها به دلیل توانایی انتخاب خود مسئولیت دارند.انسان ها علاوه بر هدف گذاری برای اهداف و عمدی بودن در ایجاد رویدادهای آینده به دنبال معنا، ارزش و خلاقیت هستند (آنستوس و همکاران، 2000).در مجموع، تمرکز روانشناسی انسان گرایانه بر شخص و جستجوی او برای خودشکوفایی است.تاریخچه مختصر روانشناسی انسانگراانقلاب روانشناسی انسانگرا برای اولین بار در دهه 1960 آغاز شد. در این زمان، روانشناسی انسانگرا به عنوان نیروی سوم در روانشناسی آکادمیک در نظر گرفته میشد و به عنوان راهنمای حرکت بالقوه انسانی تلقی میشد (تیلور، 1999).جداسازی روانشناسی انسانگرا به عنوان یک بخش مجزا با عنوان بخش 32 شناخته میشود. بخش 32 توسط آمدئو گیورگی رهبری میشد که «تقلیلگرایی روانشناسی تجربی را نقد میکرد و برای روششناسی مبتنی بر پدیدارشناختی استدلال میکرد که میتواند از علم روانشناسی بهطور اصیلتر انسانی پشتیبانی کند» (آنستوس). و همکاران، 2000، ص 6).بخش روانشناسی انسانی انجمن روانشناسی آمریکا در سپتامبر 1971 تأسیس شد (خان و جهان، 2012). روانشناسی انسان گرا تا پس از دوران رفتارگرایی رادیکال به طور کامل ظهور نکرده بود. با این حال، میتوان ریشه آن را در فلسفههای ادموند هوسرل و مارتین هایدگر جستجو کرد.هوسرل جنبش پدیدارشناختی را برانگیخت و پیشنهاد کرد که مفروضات نظری کنار گذاشته شوند و فیلسوفان و دانشمندان باید تجربیات فوری پدیده ها را توصیف کنند (Schneider et al., 2015).چه کسی روانشناسی انسان گرا را پایه گذاری کرد؟مرحله اول روانشناسی انسانگرا، که دورهای بین سالهای 1960 تا 1980 را پوشش میدهد، عمدتاً توسط دستور کار مزلو برای روانشناسی مثبت هدایت میشود. این دیدگاه انسان را به عنوان غیرقابل تقلیل به اجزاء، نیاز به ارتباط، معنا و خلاقیت بیان کرد (خان و جهان، 2012).نظریهپردازان اصلی نظریههای انسانگرایانه شامل آبراهام مزلو، کارل راجرز و رولو میاند که فرض میکردند رفتارگرایی و روانکاوی در توضیح ماهیت انسان ناکافی هستند (اشنایدر و همکاران، 2015).قبل از این محققان، آلپورت، موری و مورفی به جنبش تقلیل گرایانه از جمله موش آزمایشگاهی سفید به عنوان روشی برای مقایسه رفتار انسان اعتراض کرده بودند (Schneider et al., 2015). زنان تأثیرگذار در توسعه این شاخه از روانشناسی عبارتند از فریدن و کریسول (سرلین و کریسول، 2014).کارل راجرزکارل راجرز مفهوم درمان مراجع محور را توسعه داد که بیش از 40 سال است که به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته است (کارتر، 2013). این نوع درمان از طریق پذیرش و گوش دادن همدلانه توسط درمانگر، بیمار را به سوی خودشکوفایی تشویق می کند. این دیدگاه بیان میکند که اگر شخص با ارگانیسماش همسو باشد، کاملاً رشد یافته است (رابینز، 2008).به عبارت دیگر، یک فرد کاملاً کارآمد کسی است که خودشکوفایی داشته باشد. این مفهوم مهم است، زیرا نیاز به درمان را به عنوان یک تجربه کامل نشان می دهد.مشارکت راجرز به اثربخشی درمان فردمحور از طریق تسهیل مشتریان برای رسیدن به خودشکوفایی و زندگی کاملاً کاربردی کمک کرد. راجرز در انجام این کار بر حضور، همخوانی و پذیرش توسط درمانگر تمرکز کرد (آنستوس و همکاران، 2000).اعتقاد راجرز این بود که ذهن انسان فقط واکنش پذیر نیست. انعکاسی، خلاق، مولد و فعال است (بندورا، 2001). با این گفته ها، روانشناسی انسان گرایانه تأثیرات عمده ای در محیط های درمانی و آموزشی گذاشته است.روانشناسی انسان گرایانه در درماندیدگاه انسانگرایانه و کلنگر در رشد روانشناختی و خودشکوفایی، پایهای را برای مشاوره فردی و خانوادگی فراهم میکند (خان و جهان، 2012). درمانهای انسانگرایانه سودمند هستند زیرا طولانیتر هستند، تمرکز بیشتری روی مراجع دارند و بر زمان حال تمرکز میکنند (واترمن، 2013).در درمان مراجع محور بین خودپنداره به عنوان درک خود، ادراک جامعه از خود و خود واقعی تمایز قائل می شود. این رویکرد روانشناختی انسانگرا، روش دیگری برای درمان روانشناختی ارائه میکند و به عنوان شکل مثبتتر روانشناسی تلقی میشود. راجرز “بر انگیزه ذاتی شخصیت به سمت دستیابی به پتانسیل کامل آن تاکید کرد” (مک دونالد و ویرینگ، 2013، ص 42-43).انواع دیگر درمان های مبتنی بر انسان گرایی عبارتند از:منطق درمانی یا لگوتراپی یک رویکرد درمانی است که هدف آن کمک به افراد برای یافتن معنای زندگی است. این تکنیک توسط ویکتور فرانکل ایجاد شد، که معتقد بود برای داشتن یک زندگی معنادار، انسان ها به دلیلی برای زندگی نیاز دارند (ملتون و شولنبرگ، 2008).هدف اولیه گشتالت درمانی بازگرداندن تمامیت تجربه فرد است که ممکن است شامل احساسات بدنی، حرکات، عواطف و توانایی سازگاری خلاقانه با شرایط محیطی باشد. این نوع درمان وظیفه دارد ابزارهای آگاهی را به مراجع ارائه دهد (یونتف و جاکوبز، 2005). این ابزارها شامل استفاده از اجرای مجدد و ایفای نقش با توانمندسازی آگاهی در لحظه حال است.هدف درمان اگزیستانسیال کمک به مراجع در پذیرش و غلبه بر ترس های وجودی موجود در انسان است. مراجعان در یادگیری مسئولیت انتخاب های خود راهنمایی می شوند. تکنیکهای درمان اگزیستانسیال بهجای توضیح وضعیت مخمصه انسان، شامل کاوش و توصیف تعارض است.روایت درمانی هدفمند است و با بررسی چگونگی استفاده از زبان برای ساختن و حفظ مشکلات، تغییر حاصل می شود. این روش شامل تفسیر روایی مراجع از تجربه خود در جهان است (اتچیسون و کلیست، 2000).روانشناسی انسان گرا انواع روش شناسی تحقیق و مدل های عملی را با تمرکز بر تسهیل توسعه و دگرگونی افراد، گروه ها و سازمان ها توسعه داده است (رزنیک و همکاران، 2001).روششناسیها شامل رویکردهای روایی، تخیلی و جسمانی است. این شیوه ها از مربیگری شخصی و مشاوره سازمانی از طریق هنردرمانی های خلاقانه تا فلسفه را شامل می شود (رزنیک و همکاران، 2001).رویکرد انسان گرایانه در آموزش و پرورشافکار دیویی و برونر در مورد نهضت و تعلیم و تربیت انسان گرایانه بر آموزش امروز تأثیر زیادی می گذارد. دیویی اعلام کرد که مدارس باید با آموزش مهارت های زندگی به شیوه ای معنادار بر نتایج اجتماعی تأثیر بگذارند (استارچر و آلن، 2016).برونر از علاقه مندان به یادگیری سازه گرایانه بود و معتقد بود که یادگیرندگان را با استفاده از روش هایی مانند داربست و یادگیری اکتشافی خودمختار کند (استارچر و آلن، 2016).نظریه هوش های چندگانه هاوارد گاردنر (رزنیک و همکاران، 2001) بیان می کند که هشت نوع مختلف هوش وجود دارد: زبانی، منطقی/ریاضی، فضایی، جسمی- حرکتی، موسیقیایی، بین فردی، درون فردی و طبیعت گرایانه. در آموزش، مهم است که مربیان تا حد امکان به این حوزه ها بپردازند.این روانشناسان به زودی لحن را برای تمرکز شدیدتر بر مهارتهای انسانگرایانه مانند خودآگاهی، ارتباط، توانایی رهبری و حرفهای بودن تنظیم کردند. روانشناسی انسان گرا با دیدگاه های خود در مورد عزت نفس و خودیاری بر سیستم آموزشی تأثیر می گذارد (خان و جهان، 2012؛ رزنیک و همکاران، 2001).مزلو این دیدگاه را با یادگیری شخصیت خود گسترش داد (استارچر و آلن، 2016). یادگیری شخصیت وسیله ای برای به دست آوردن عادات خوب و ایجاد قطب نمای اخلاقی است. آموزش اخلاق به کودکان خردسال در زندگی بسیار مهم است (بیرهان و همکاران، 2021).نظریههای محبوب انسانگرایانه رفاهنظریههای انسانگرایانه رفاه یوجین تیلور اعلام کرد که حوزه روانشناسی انسانگرا باید آگاهی، رواندرمانی و شخصیت را در اولویت قرار دهد (بارگدیل، 2011). در تمرکز بر این جنبهها، تمرکز بر آینده، خودسازی و تغییرات مثبت است. روانشناسی انسان گرا به درستی به افراد خودشکوفایی، کرامت و ارزش می دهد.سیلوان تامکینز نظریه فیلمنامه را تئوریزه کرد که منجر به پیشرفت روانشناسی شخصیت شد و در را به روی بسیاری از نظریه های مبتنی بر روایت شامل اسطوره ها، طرح ها، قسمت ها، شخصیت ها، صداها، گفتگوها و داستان های زندگی باز کرد (مک آدامز، 2001).نظریه عاطفه تامکینز از این نظریه پیروی می کند و رفتار انسان را به صورت افتادن در فیلمنامه ها یا الگوها توضیح می دهد. به نظر می رسد که پذیرش این نظریه منجر به در نظر گرفتن بسیاری از عناصر تجربه شده است (مک آدامز، 2001).سلسله مراتب نیازهای انسان مزلو به روانشناسی انسان گرایانه کمک زیادی کرده و بر سلامت روانی و جسمانی تأثیر می گذارد. این هرم اغلب در سیستم آموزشی به ویژه برای اهداف مدیریت کلاس استفاده می شود. در دهههای 1960 و 1970، این مدل به نیازهای شناختی، زیباییشناختی و متعالی گسترش یافت (مکلئود، 2017).تمرکز مزلو بر آنچه برای مردم درست است در مقابل آنچه که با آنها اشتباه است و گزارش های مثبت او از رفتار انسانی به همه حوزه های روانشناسی کمک می کند.روانشناسی انسانی و روانشناسی مثبت نگراگرچه روانشناسی انسانگرا و روانشناسی مثبت در ایدههای اساسی بهزیستی روانشناختی – قصد دستیابی به پتانسیل انسانی فردی و چارچوب انسانگرا – مشترک هستند – منشأ آنها کاملاً متفاوت است (مدلاک، 2012). روانشناسی انسان گرا دو عنصر مهم را به استقرار روانشناسی مثبت می افزاید: معرفت شناسی و مخاطبان آن (تیلور، 2001).روانشناسی انسان گرا و روانشناسی مثبت گرا در بسیاری از مطالب مضمونی و پیش فرض های نظری همپوشانی دارند (رابینز، 2008).بسیاری از کارها در روانشناسی مثبت گرا از کار در روانشناسی انسان گرا ایجاد شده است (مدلاک، 2012). روانشناسی مثبت نیز برای اولین بار توسط مزلو در سال 1954 مطرح شد و سپس در مقاله ای توسط مارتین سلیگمن (Shourie & Kaur, 2016) بیشتر مورد بحث قرار گرفت.هدف سلیگمن از روانشناسی مثبت، تمرکز بر ویژگیهایی بود که زندگی را ارزش زیستن میبخشد، نه تنها مطالعه موارد منفی، مانند بیماری روانی (شرستا، 2016).4 تکنیک برای درمانگران انسان گراتکنیکهای خاصی وجود دارد که درمانگران انسانگرا از آن استفاده میکنند و در زیر به چهار مورد از آنها میپردازیم.تجانسهمخوانی به هر دو ویژگی درون فردی و بین فردی درمانگر اشاره دارد (کلدن و همکاران، 2011). این امر مستلزم آن است که درمانگر اصالت ذهنی داشته باشد و با وجدان تجربیات خود را با مراجع به اشتراک بگذارد.گوش دادن فعالگوش دادن فعال به ایجاد یک محیط حمایتی کمک می کند. به عنوان مثال، نشانههای پاسخ مانند «اوه-بله» راههای مؤثری برای ترغیب مراجع به ادامه گفتوگو هستند (فیتزجرالد و لیدار، 2010).نگاه کردن به مراجع، تکان دادن گهگاهی سر، استفاده از حالات چهره، آگاهی از وضعیت بدنی، بازنویسی و پرسیدن سوال نیز راه هایی برای حفظ گوش دادن فعال هستند.درک بازتابیهمانند گوش دادن فعال، درک بازتابی شامل بیان مجدد و شفاف سازی آنچه مراجع می گوید می باشد. این تکنیک مهم است، زیرا آگاهی مراجع را به سمت احساسات خود می کشد و به آنها اجازه برچسب زدن می دهد. به کارگیری پرسش سقراطی درک بازتابی را در عمل شما تضمین می کند (بنت-لوی و همکاران، 2009).توجه مثبت بی قید و شرطتوجه مثبت بدون قید و شرط، نگرش درمانگر نسبت به بیمار را در نظر می گیرد. صمیمیت پایدار و پذیرش مداوم درمانگر، ارزش آنها را برای بشریت و به طور خاص، مراجع خود نشان می دهد.4 انتقاد رایج از روانشناسی انسان گراآنستوس و همکاران (2000) به افکار اسکینر در مورد روانشناسی انسان گرایانه به عنوان مانع شماره یک در انحراف روانشناسی از یک علم صرفاً رفتاری اشاره می کند. بنیادگرایان مذهبی نیز با این تقسیم بندی جدید مخالف بودند و از افراد روان شناسی انسان گرا به عنوان اومانیست های سکولار یاد می کردند.ارزیابی روانشناسی انسانگرا گاهی دشوار است و حتی به عنوان یک علم تجربی ضعیف شناخته میشود (DeRobertis، 2021). این به دلیل این باور غیر معمول است که نتیجه باید بیشتر توسط شرکت کنندگان به جای محققان هدایت شود (DeRobertis & Bland، 2021).کتاب های جذاب در این زمینهاگر این موضوع را جذاب میدانید و میخواهید حتی بیشتر بدانید، به کتابهای زیر نگاهی بیندازید.1. تبدیل شدن به یک درمانگر اگزیستانسیال-انسانگرا: روایت هایی از سفر – جولیا فالک و لوئیس هافمناگر علاقه مند هستید که یک روانشناس یا مشاور اگزیستانسیال-انسان گرا شوید، ممکن است بخواهید به این مجموعه از درمانگران و مشاورانی که قبلاً این سفر را انجام داده اند مراجعه کنید.شاید شما دانشجویی باشید که به دنبال این رشته در روانشناسی هستید.صرف نظر از این، این کتاب شامل تمرینهای تأملی برای افرادی است که به دنبال شغلی بهعنوان یک مشاور یا درمانگر اگزیستانسیال-انسانگرا هستند، و همچنین تمرینهایی برای درمانگران کنونی برای تأمل در سفر خود.2. تبدیل شدن به یک شخص: دیدگاه یک درمانگر از روان درمانی – کارل راجرزاگر قصد شما این است که درمان مراجع محور را عمیق تر بررسی کنید، ممکن است بخواهید این کتاب را که توسط یکی از بنیانگذاران روانشناسی انسان گرا نگارش شده، انتخاب کنید.راجرز در این متن، این برخورد مهم درمانی و پتانسیل انسانی را روشن می کند.انسان در جستجوی معنا – جستجو برای معنی – ویکتور فرانکلهمچنین توسط یکی از بنیانگذاران روانشناسی انسانگرا، انسان در جستجوی معنا توضیحی از منطق درمانی ارائه میدهد.فرانکل با تجربیات وحشتناک واقعی خود در اردوگاه های کار اجباری نازی ها اعلام می کند که انگیزه اصلی انسان ها در زندگی لذت نیست، بلکه کشف و پیگیری چیزی است که آنها شخصاً معنادار می یابند. امتیاز دهید. آبراهام مزلوروانشناسی انسان گرایانهرویکردهای روانشناسی