نظریه هوش های چندگانه هاوارد گاردنر

نظریه هوش های چندگانه گاردنر چیست؟

نظریه هوش های چندگانه گاردنر، هوش انسان را به جای اینکه به یک توانایی واحد نگاه کند، به هشت نوع مختلف تقسیم می کند. او هوش را پتانسیل زیست روانشناختی برای پردازش اطلاعات می دانست. این نظریه ادعا می‌کند که انسان‌ها روش‌های متفاوتی برای پردازش داده‌ها دارند که هر کدام مستقل هستند. هشت نوع هوش توصیف شده توسط گاردنر عبارتند از: موسیقایی-ریتمیک، دیداری-فضایی، کلامی-زبانی، منطقی-ریاضی، بدنی- حرکتی، بین فردی، درون فردی و طبیعت گرایانه. او همچنین در سال 2009 دو نوع هوش اضافی یعنی وجودی و اخلاقی را پیشنهاد کرد. نظریه گاردنر هوش را در روش‌ها متمایز کرد و در کتاب او در سال 1983 با عنوان «فریم‌های ذهن: نظریه هوش‌های چندگانه» منتشر شد. او پیشنهاد کرد که نظریه او به معنای «توانمندسازی یادگیرندگان» است و آنها را به یک روش یادگیری محدود نمی کند. او همچنین بر نیاز به اصلاح روش ایجاد برنامه‌های درسی آموزشی برای کمک به دانش‌آموزان برای تمرکز بر توانایی‌های واقعی خود به جای گذراندن برنامه درسی با عرض یک مایل و عمق یک اینچ تأکید کرده است.

8 نوع هوش که توسط گاردنر تعریف شده است. به گفته گاردنر، هشت نوع هوش انسانی، توانایی‌های حل مسئله را شکل می‌دهند. اجازه دهید هر یک از این انواع را با جزئیات بررسی کنیم.

1. موزیکال-ریتمیک
به گفته گاردنر، افرادی که هوش موسیقایی بالایی دارند، در ریتم ها، صداها یا الگوها تفکر خوبی دارند. بنابراین فردی با هوش موسیقایی-ریتمیک بالاتر می تواند نوازنده، رهبر ارکستر، آهنگساز، خواننده و … خوبی باشد.

2. بصری – فضایی
افرادی که هوش بصری-فضایی بهتری دارند، می توانند اشیاء را بهتر تجسم کنند، مانند تصاویر، تصاویر، نقشه ها، نمودارها، فیلم ها و موارد مشابه. چند نمونه از مشاغل مناسب برای چنین افرادی ممکن است شامل کار به عنوان معمار، عکاس، طراح داخلی و غیره باشد.

3. کلامی-زبانی
وقتی به معلمان، نویسندگان، سخنرانان عمومی، گویندگان اخبار و بازیگران نگاه می کنیم، معمولاً افرادی را می بینیم که هوش کلامی-زبانی بالایی دارند. این نوع هوش افراد را قادر می سازد تا در استفاده از کلمات چه به صورت شفاهی و چه به صورت نوشتاری تسلط پیدا کنند.

4. منطقی-ریاضی
برخی از افراد می توانند مسائل پیچیده ریاضی را در چند دقیقه یا حتی چند ثانیه حل کنند، در حالی که; دیگران حتی پس از گذراندن زمان طولانی در مورد چگونگی کارکرد آنها، درک آنها دشوار است. درجه بالای هوش منطقی-ریاضی این امکان را برای برخی افراد فراهم می کند که در مهارت های منطقی و ریاضی، از دانشمندان گرفته تا ریاضیدانان و حسابداران، خوب باشند.

5. بدنی- حرکتی
کشاورزان، مکانیک ها، نجاران، رقصندگان و ورزشکاران از هماهنگی چشم و دست و چابکی خوبی برخوردارند. طبق مدل گاردنر، چنین افرادی از هوش جسمانی- حرکتی بالایی برخوردار هستند.

6. بین فردی
افراد با هوش بین فردی خوب در مربیگری، خدمات مشتری، مشاوره سلامت روان، فروش و غیره مهارت دارند. این نوع هوش تعامل عمومی بهتری را امکان پذیر می کند، زیرا این افراد می توانند احساسات، حالات، خواسته ها و انگیزه های دیگران را بهتر ارزیابی کنند.

7. درون فردی
افرادی که هوش درون فردی بهتری دارند دوست دارند احساسات، انگیزه ها و رابطه خود با دیگران را بهتر درک و ارزیابی کنند. فردی با درجه هوش بالا می تواند نویسنده، فیلسوف یا کارآفرین خوبی باشد. هوش درون فردی بهتر منجر به درون نگری می شود. خودارزیابی می تواند افراد را قادر سازد تا جنبه های فلسفی خود را کشف کنند و چیزها را از دریچه ای که به آنها عمق درک چیزها را می دهد، کاوش کنند.

8. طبیعت گرایانه
زیست شناسان، باغبانان، کشاورزان، مربیان حیوانات و زمین شناسان درک عمیقی از طبیعت دارند. این افراد دارای هوش واقعی هستند که به آنها امکان می دهد با طبیعت هماهنگ باشند.

نظریه هوش های چندگانه و آموزش گاردنر

هوش های چندگانه گاردنر
گاردنر معتقد است که افراد باید در مدرسه آموزش داده شوند تا به آنها در رسیدن به اهداف حرفه ای و حرفه ای خود با پیروی از طیف هوش کمک کنند. گاردنر در مصاحبه ای اشاره کرد که اکنون در حال بررسی افزودن هوش آموزشی-آموزشی است که توانایی آموزش موفقیت آمیز به افراد دیگر است. در حالی که چندین کتاب در مورد کاربرد نظریه گاردنر در آموزش نوشته شده است و بسیاری از مدارس آن را برای استفاده آموزشی پذیرفته اند، خود گاردنر نحوه استفاده از نظریه او در آموزش را مورد انتقاد قرار داده است. دیدگاه او بیشتر در راستای استفاده از انواع خاصی از قابلیت های افراد است. او به برنامه‌های درسی و روش‌های آموزشی غیر عمومی برای دانش‌آموزان معتقد است، زیرا باعث می‌شود افراد پس از اتمام مدرک، بیشتر مطالبی را که به آنها آموزش داده شده فراموش کنند.

مقالات مرتبط: چگونه فرزندان نابغه تربیت کنیم؟

بهترین مرکز تست هوش در تهران برای کودکان و بزرگسالان  

نظریه گاردنر هوش های چندگانه و کسب و کار

شرکت هایی که از توانایی های کارکنان خود به خوبی استفاده کرده اند، یکی از بزرگ ترین مبتکران در سال های اخیر بوده اند. گوگل یک خط مشی 20 درصدی دارد که به موجب آن به کارمندان خود اجازه می دهد 20 درصد از زمان پرداختی خود را برای پروژه های شخصی استفاده کنند. این امر منجر به پروژه های موفق بسیاری شده است که منجر به ارائه خدمات برتر جهان مانند Gmail، Google AdSense و Google News شده است. به طور مشابه، ابتکار Adobe Kickstart به کارمندان اجازه می دهد تا یک کارت اعتباری 1000 دلاری برای ساخت نمونه های اولیه دریافت کنند که سپس به مدیران ارائه می شود. حتی اگر یک مدیر واحد سیگنال سبز را بدهد، نمونه اولیه به سطح بعدی آزمایش و تامین مالی می‌رود. هنگام ایجاد ارائه برای وبینارها، جلسات یا گردهمایی های آنلاین، ایده خوبی است که تجزیه و تحلیل کنید که چگونه مخاطبان شما اطلاعات را با توجه به نوع هوش و مدل یادگیری خود درک می کنند.

نظریه هوش های چندگانه و رهبری گاردنر

موفق ترین کارآفرینان جهان به طور تصادفی به موقعیت های معتبر خود نرسیدند. می توانیم استدلال کنیم که استیو جابز هوش بصری-فضایی بالایی داشت که به او اجازه داد دنیای محاسبات را متحول کند. استیو جابز همچنین به توانمندسازی کارکنان اعتقاد داشت. او فکر می کرد استخدام افراد باهوش برای دادن دستورالعمل های دقیق به آنها فایده ای ندارد. در عوض، او معتقد بود که استخدام افراد با استعداد مستلزم این است که به آنها اجازه داده شود به شرکت بگویند که چه کاری انجام دهد. او یک بار گفت: «معنی نیست افراد باهوش را استخدام کنیم و به آنها بگوییم چه کار کنند. ما افراد باهوش را استخدام می کنیم تا به ما بگویند چه کار کنیم. رهبران می توانند از نظریه هوش های چندگانه گاردنر برای تخصیص وظایف استفاده کنند، اعضای تیم خود را تشویق کنند تا بر آنچه در آن بهترین هستند تمرکز کنند و خلاقیت خود را ارتقا دهند. رهبرانی که می‌توانند از ناامنی‌های خود فراتر بروند، رهبران واقعی هستند که می‌توانند تیم را به بهترین عملکرد خود ارتقا دهند.

کلمات پایانی

نظریه هوش های چندگانه گاردنر احتمالاً به زودی با اشکال جدیدی از هوش که به احتمال زیاد توسط خود گاردنر به آن اضافه شده است، گسترش خواهد یافت. در حالی که در طول سال ها انتقادات زیادی از این نظریه وجود داشته است، این نظریه یک نظریه پرکاربرد با طیف وسیعی از کاربردها، به ویژه در آموزش و تدریس است. این بدان معنا نیست که نمی توان از این رویکرد برای سایر مشاغل و حوزه های زندگی استفاده کرد. در حالی که بحث های زیادی در مورد شواهد تجربی مورد نیاز برای حمایت از این نظریه وجود داشته است، هیچ یک از ما نمی توانیم انکار کنیم که برخی افراد به طور طبیعی نسبت به سایرین به سمت مهارت های خاصی طراحی شده اند. اندازه‌گیری توانایی‌ها، تمایلات افراد به سمت یک خط کاری یا نوع خاصی از دانش می‌تواند آنها را قادر سازد تا با استفاده از طیف هوشی خود، عملکرد آکادمیک و حرفه‌ای داشته باشند. شرکت‌هایی مانند گوگل، آمازون، اپل و ادوبی نمونه‌هایی از این هستند که چگونه مردم می‌توانند شرکت‌ها را با بهترین استفاده از طیف هوش خود قادر به رشد کنند. به گفته گاردنر، در حالی که افراد بیش از یک نوع هوش دارند، به نظر می رسد تاکید او به افراد امکان می دهد تا پتانسیل واقعی خود را باز کنند. برای اینکه مردم بتوانند این کار را انجام دهند، مؤسسات آموزشی نقش قابل توجهی دارند. برای کمک به دانش‌آموزان برای افزودن عمق بیشتری به مطالعات خود، حتی اگر برنامه درسی را متناسب با مهارت‌ها، آرزوها و قابلیت‌های دانش‌آموزان کاهش دهد.

5/5 - (1 امتیاز)
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.